کجا بودم؟!؟

شهردار تهران گفت: بین بچه‌‏های رزمنده، مجید، حسین، علی‌‏اکبر و اصغر بود اما از کامبیز و ایرج خبری نبود. 

بنده رسماْ از این تریبون اعلام می کنم که من اون موقع داشتم پوشکم رو ... و از متهم فوق خبری ندارم! 

سال نو و شکلات

سال نو میلادی برای هر کسی که دوست داره مبارک باشه. 

برای ما که جالبه یک بار جشن می گیریم که آخ جون شد 2009! سه ماه بعدش دوباره به یک بهانه دیگه بازم جشن می گیریم که آخ جون شد 1388 و ...! 

داشتم تقویم این فرنگی ها رو نگاه می کردم دیدم که اینا همش خوش می گذرونن! آخه چه معنی داره؟! کُفرم در اومد! رفتم یه پرتقال دیگه بخورم که اعصابم آروم بشه... تا در یخچال رو باز کردم چشمم به شکلات جون افتاد!  یادم اومد که توی این بلاد کفر هر چقدر هم که لواشک و این چیزا نباشه عوضش شکلات فراوونه  منم که عاشق شکلات! همچین که یه تیکه گذاشتم توی دهنم... تا عرش رفتم  و خلاصه عصبانیتم از دست این اجنبی ها فروکش کرد! ... واقعاً شانس آوردن که یه تیکه شکلات داشتم و گرنه... 

رو!

به به به! 

خیلی روم زیاده! الآن یهو یادم افتاد که من به جز وبلاگ انگلیسی یه دونه فارسی هم دارم!!! 

مدت زیادی هست که ننوشتم و توی این مدت یه عالمه ایمیل دریافت کردم که همه من رو به ادامه این کار (ننوشتن) تشویق کرده بودند و گفته بودن: « جون هر کی دوست داری ننویس!!» 

بابا جون! مگه من چقدر وقت دارم که هم اینو ننویسم هم اون رو؟! 

راستی وبلاگ انگلیسیم رو چون اجنبی ها می خونن باید همین جوری باکلاس بمونه! هر چی داد و هوار و مسخره بازی بخوام در بیارم میام اینجا !!!  

راستی نشانی وبلاگ انگلیسی رو نمیدم تا اعصابتون آروم باشه. (جوینده یابنده است...) 

تا بعد

فیلم

سلام

این فیلم رو ببینید.(حجمش تقریباً 2 مگابایت هست). وقتی که فیلم رو دیدید. این مطلب رو در ادامه بخونید.

فیلم خیلی بامزه است و چند نکته داره:

1-     پسر بیچاره روی زمین نشسته و دختر خانم روی ماشین!

2-     پسر یه قوطی یا لیوان پلاستیکی مچاله شده داره گاز می زنه و دختر کوچولو حتی اون رو هم می خواد.

3-     با ظرافت هر چه تمام تر پسره رو خر می کنه!

4-     بعدش هم نه تنها از اون اسباب بازیش رو پس می گیره، بلکه میگذاره توی قوطی که پسره حتی فکر پس گرفتنش رو هم به سرش نزنه!

اما از همه بامزه تر نگاه آخر پسرکوچولو به دوربین هست. فکر کنم توی دلش می گه: «آه ه ه ! من بیچاره!»

 

و این داستان برای پنجاه سال بعد ادامه دارد . . .!