دل پیچه هسته‌ای

سلام

ببخشید که این مدت نشد چیزی بنویسم.

از فراست ممنونم که نظرش رو (با اینکه چند هزار کیلومتر دورتر می‌رفت) داد. از درویش خان هم ممنونم که با وجود اینکه تازه از ICU برگشته اما سعی کرد نظر بده که یه جایی بره حالا دور و نزدیکش مهم نیست. البته  درویش خان عزیز، اگر اون لینکش باز نمی‌شه می تونی روی لینک right click کنی و save as target بزنی. در هر حال من از طرف لینک از شما معذرت می‌خوام.

خلاصه که از همه ممنونم. وقتی نظر می‌دین احساس می‌کنم تنها نیستم و از خوشحالی اشک تو چشام جمع میشه و ... واه واه چقدر لوووووووووس! 

بگذریم... آقا ما هر چی جلوی خودمون رو گرفتیم که درباره این بمب اطمی ثله آمیظ حثطه‌ای چیزی ننویسیم نشد! به خدا حالم بد شد و به قول دوستان دل‌پیچه هسته‌ای گرفتم. این کانال رو میزنی از خطر ایران میگن، اون کانال رو میزنی از تحریم میگن، روزنامه می‌خونی از تروریست بودن ایران میگن، توی سایتها میری از حمله به ایران میگن...! ای بابا !

به خدا ایران چیزهای دیگه هم داره: سعدی، حافظ، سی و سه پل، تخت جمشید، آبگوشت، نون سنگک، دماوند، بوعلی، خیام، عسل سبلان، سوهان و گز، کاهو سکنجبین، شمال سرسبز...

هی یه وقت نگین دلش تنگ شده ها! نخیر اصلا هم این طور نیست فقط می‌خوام بگم مردم دنیا این ها رو هم بدونن. بابا اخه مریضیم مگه؟!! واسه چی بهانه دست دنیا می‌دیم؟ من یه سوال اساسی دارم:

آقا (یا خانم) فرض کنید که الان ما انرژی (نه بمب) هسته‌ای داریم و یکی که نه بلکه ده تا نیروگاه هم داریم. تازه زباله های اتمی رو هم می‌ریزیم توی جوب خیابون ولیعصر و راحت. به نظر شما اون وقت دیگه مشکل مرغ و گوشت و قیمتها و مسکن و معتادها و اکس و این‌چیزا حل میشه؟! اگه حل میشه من همین الان می‌رم بیرون داد می‌زنم: انرژی حصطه‌ای هغ مثلم ماصط!

آقا اما این وسط خنده‌دار ترین چیز دو تا چیز بود:

۱- چین و هند و روسیه که این همه بهشون پول دادیم و کفشاشون رو حسابی واکس زدیم موقع رای دادن چهار تا انگشت شون رو بستن و انگشت بزرگشون رو به ما نشان دادند. البته اونا منظورشون پیروزی بود و ما بد برداشت کردیم!

۲- از همه باحال تر ۳ تا کشوری بود که از ما حمایت کردند: سوریه و کوبا و ونزوئلا!! آقا تو رو خدا یکی به اینا بگه که از ما حمایت نکنن. آخه ما یه زمانی آبرو داشتیم ناسلامتی!

و اما یه جوک هسته‌ای: (البته قدیمی هست)

دو تا معتاد داشتن پای بساطشون با چایی خرما می خوردن و هسته های خرما رو به هم پرت می کردن. این یکی به اون یکی میگه: اصغری! هیچ می‌دونی ما الان داریم چیکار می‌کنیم؟ اون یکی میگه: آره داداش! جنگ هسته‌ای اون هم بین دو ابرقدرت!!

نظر بده... الهی خیر از جوونیت ببینی.

تا بعد...خدانگهدار

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:59 ب.ظ http://zaqxsw.blogsky.com

سلام اگه لب تاپ مجانی میخوای تو هم بیا عضو شو

سینا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ب.ظ http://boys-e-girls.blogsky.com

سلام
خوبی ؟
وبلاگ متفاوتی داری. کمی بیشتر بهش برس.
با من بمان...بمان ،بمان
بمان در خیالم در اوج افکارم
بمان در آخرین کلماتم
بمان در سکوت تنها ترین شبم
بمان ... بمان،بمان
بمان به وسعت دنیایم که از تو دارم.
خوشحال میشم بهم سری بزنی.
بای

فراست یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:23 ب.ظ http://farasat.blogsky.com

نفس جان اینا دیگه کی ان نظر در کردن؟ اون یکی بمان بمان راه انداخته، این یکی لپ تاب مفت میفروشه!!!!!!!
به هر حال به هسته توهین نکن. آقایون هیچ وقت نمیخوان به هسته شون توهین بشه. البته به هسته شون هم نیست که اینجا جنگ بشه یا نشه. شاید اگر رئیس جهمورمون خانوم بود مشکل هسته ای هم نداشتیم.

درویش‌خان دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:31 ب.ظ

با تو می‌مانم اگه لپ‌تاپ مجانی بدی :)
؛)

امیرحسین پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ

از این چیزا ننویس که ما هم اشک تو چشمامون جمع شد، جییییییییییییییییییییگر...!

maysam شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:07 ق.ظ

kami joon jokesh khaili bahal booooooooooooooooooooooood. koli safakardam.damet garm

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد